
این روزها دانشکده ها مشغول جذب هیئت علمی هستند. تا چند سال پیش، گمان می کردم مطالعه رزومه برای انتخاب کافی است. اشتباه می کردم ! شما را به جان هر که دوست دارید، مراقب باشید تا افراد متوهم، خودشیفته، مظلوم نما، غرولندکن، دورو، نقاب بر چهره، ضعیف کش، متملق و..... را به عنوان هیئت علمی استخدام نکنید.
اگر ما در پژوهشگاه اشتباه کنیم و این قبیل افراد را استخدام کنیم چوبش را فقط خودمان می خوریم ).
اگر شما در دانشگاه چنین استخدام اشتباهی کنید- علاوه بر این که خودتان چوبش را می خورید- صدها دانشجو که با هزار امید پا به دانشگاه می گذارند ضربه ها می خورند و عقده ای های نسل بعد را تشکیل می دهند و چرخه را ادامه می دهند. به خاطر آن دانشجوی معصوم که با هزار امید وارد دانشگاه شده، مراقب باشید که فرد آزارگر و دورو ویا خودشیفته یا افسردگی-گستر یا .... را استخدام ننمایید. والا از همان دانشجوی معصوم ظرف چند سال یک هیولا خواهید ساخت بدتر از قبلی ها.
-----------
در شاخه فیزیک ذرات و انرژی های بالا، هم اکنون حدود ده بیست پست داک خیلی خوب هستند که تا دو سه سال آینده برای جذب به عنوان هیئت علمی در دانشگاه های کشور اقدام خواهند کرد. من درمورد کل کشور و کل رشته ها حرف نمی زنم. در مورد همین چند نفر سخن می گویم. ظرفیت جذب دانشگاه های برتر کشور در این شاخه هم همین حدود هست. اگر در جذب هیئت علمی یک مقدار تامل کنید این پست داک های خوب را می توانید جذب نمایید. افرادی که در ذهن دارم چه از لحاظ پژوهشی (سخت کوشی در پژوهش، استقلال در پژوهش، نو آوری در پژوهش، دقت نظر و پرهیز از هرگونه «سمبلکاری»)، چه از نظر مسئولیت پذیری در انجام دادن کارهای علمی-اجرایی، چه از نظر قابلیت تدریس و انگیزه بخشی به دانشجو و چه از نظر هوش ریاضی و شهود فیزیکی امتحان پس داده اند.
حضور هرکدام از آنها در هر دانشکده ای موجب غنای آن خواهد شد.
هر کاری که به این افراد سپرده ایم -چه کار پژوهشی، چه کار علمی-اجرایی- بدون هیچ گونه بهانه گیری یا کج خلقی به بهترین نحو و چندین مرتبه بهتر از آن چه که انتظار داشتیم انجام داده اند.
باز هم تاکید می کنم در مورد کل کشور و کل دانشگاه ها و همه رشته ها نمی گویم. در مورد ده بیست نفر خاص صحبت می کنم. ده بیست نفر در میان حدود نود میلیون نفر در بحث های مرجع رسانه ای مطرح نمی شوند اما موضوع بحث من هستند!
وقتی رسانه ها می گویند «همه» نخبه ها می روند منظورشان از نخبه ها، کل فارغ التحصیلان ۲۰-۳۰ دانشگاه برتر کشور در کلیه دانشکده ها هستند ومنظورشان از «همه» تلویحا حدود سه چهارم تا چهار پنجم آنهاست. من دارم در مورد کمتر از حتی یک درصد همین نخبه ها آن هم تنها در رشته فیزیک سخن می گویم نه درمورد بقیه.
وقتی به مسئله جذب هیئت علمی در پنج شش دانشگاه برتر کشور (شریف، تهران، شهید بهشتی، تحصیلات تکمیلی زنجان و... ) می رسیم همین ۲۰-۳۰نفر مهم ترین هستند. این دانشگاه ها قرار نیست میلیون ها نفر جویای کار را استخدام کنند. حداکثر ده بیست نفر در چند سال آینده در رشته فیزیک استخدام خواهند کرد. تمرکز من روی این افراد هست و این دانشکده ها.
شاید برای عموم جامعه این سئوال لاینحل بنماید که این افراد با چنین پتانسیلی چرا می خواهند در ایران بمانند؟ دلیل آن به روحیات و ویژگی های اخلاقی خاص افراد در این سطح هوشی و این سطح علمی-پژوهشی باز می گردد. اولا درونگرا هستند و به جای تبعیت از موج های مهاجرت و نظیر آن، بر اساس شرایط و روحیات خود برای زندگی خود تصمیم می سازند. ثانیا، آن قدر از نظر علمی هوشی بالا هستند و اعتماد به نفس دارند که به قضاوت مردم (مبنی بر این که چون مهاجرت ننموده لابد از همتایش که مهاجرت کرده پایین تر است) وقعی نمی نهند. ثالثا، قابلیت بالای حل مسئله در این قبیل افراد آنها را قادر می سازد که از عهده حل مسایل زندگی شخصی بهتر از یک شهروند با قابلیت ریاضی و تحلیل در حد متوسط برآیند. درنتیجه برای اداره امورات معمول زندگی، مهاجرت را تنها راه حل نمی دانند و راه های جایگزین هم می اندیشند و آنها را می یابند. به طور واقعی (نه نمایشی)، قدرت تحلیل مسایل و حل مسئله بالایی دارند و در این کار معمولا موفق می شوند. شاید یک عده بر من خرده بگیرند و کلیشه پولدار شدن «تنبل کلاس» و بدبخت شدن شاگرد درسخوان کلاس را یادآوری نمایند. این کلیشه هم از آن کلیشه هایی است که نویسنده های چپگرای دهه چهل جا انداخته اند و مقلدان آنها در نسل بعد هم بدون این که با بازخورد گرفتن از واقعیت، تصویر خود را بازسازی کنند همان کلیشه را طوطی وار تکرار کردند. من نمی گم کسی که قابلیت حل مسئله بالا دارد لزوما میلیاردر می شود (آن هم در کشوری که میلیاردرهای امروزینش امثال بابک زنجانی و آقازاده های مربوطه هستند!). عرض کردم گلیم خود را از آب بیرون می کشند.
در نوشته بعدی بیشتر در این باره توضیح می دهم.
-----------
در نسل خود ما و نسل اندکی بعد از ما که اکنون سن بالای ۴۰ دارند، طیفی که قابلیت حل مسئله خوب داشتند عموما گلیم خودشان را از آب بیرون کشیدند. الان دیگه اون قدر دست شان به دهنشان می رسد که نه تنها خود و خانواده خود را اداره کنند بلکه دست یکی دیگه را هم به نوعی بگیرند. همین کافی است دیگه! برای ما ها همین کافی است. نمی خواستیم که بابک زنجانی بشویم.! اما می خواستیم وقتی از سن ۴۰ گذشتیم، آشیانه ای داشته باشیم و بدون این که به ما فشار بیاید هر سال چکاپ برویم و عینک دودید بخریم و شب عید بتوانیم به بچه های فامیل عیدی دهیم و سر هفت سین هم یک کیلو آجیل بذاریم و.... در این حد داریم! همان که سهراب گفت: «روزگارم بد نیست، تکه نانی دارم، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی.»
بودند کسانی که به ظاهر «قابلیت حل مسئله» هم داشتند اما باز هم نتوانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. ولی جز اقلیتی که بدشانسی خیلی خاصی آوردند (مثلا خود یا عزیزانشان با یک بیماری یا تصادف ویرانگر ویژه روبه رو شدند) اگر نیک بنگری بقیه قابلیت حل مسئله نداشتند بلکه ادایش را در می آوردند. چند مورد از این تیپ ها را در زیر توضیح می دهم:
1) اونهایی که با خودشان فیلم بازی کردند که مادیات برایشان مهم نیست و دنبال پس انداز و تبدیل به موقع به هارد کارنسی (طلا و ملک).... نرفتند اما بعد از ۴۰ سالگی فغان برآوردند و از دنیا طلبکار شدند که چرا تنبل کلاس از من -که نابغه کلاس بودم- جلو زد؟! نیک که بنگری اگر قابلیت حل مسئله داشتند از همان ۲۰ سالگی هم می فهمیدند که بعد از ۴۰ سالگی که انرژی جوانی تخلیه می شود دستشان باید به دهنش برسد والا به آنها فشار خواهد آمد. دنبال پس انداز و... نرفتند نه به خاطر این که به مادیات بی اعتنا بودند بلکه چون بلد نبودند. برعکس ادعایشان آن قدر حل مسئله بلد نبودند که بدانند در کشوری با این سطح تورم و افزایش پله ای قیمت ملک، نباید نقد ریالی نگاه داشت.
2) مردانی که هارت و پورت مردسالارانه راه انداختند و خود را از مشورت اقتصادی با شریک زندگی خود محروم ساختند. اینها هم در واقع قابلیت حل مسئله خوبی نداشتند. والا می فهمیدند که از قابلیت های ویژه همسر خود در امر اقتصاد خانواده می بایست بهره ببرند.
3) اونهایی که ادای خوب مسئله حل کردن را با پرداختن به جزییات کم اهمیت -که به ذهن بقیه نمی رسد-در می آوردند. اون قدر در کشف و پرداختن به جزییات کم اهمیت غرق می شوند که مسایل اساسی تر در مسئله را می ذارند کنار. یک حل کننده متبحر مسئله، اول از همه باید برآوردی از اهمیت هر فاکتور داشته باشد نه آن که هنرش این باشد جزئیات بی اهمیتی را که دیگران به آن نپرداخته اند لیست کند!!! (در سریال بیگ بنگ، شلدون هم به این قبیل جزییات می پرداخت. کسی با ویژگی او در واقعیت به درجه نوبل نمی رسد. بعد از مدتی خرد می شود. سریال پیام غلط می داد.) .معمولا این افراد به مسایل حقوقی هم گیر می دهند و با خواندن چند متن قانونی خود را وکیل اعظم اعلام می کنند (در برخی اپیزودها شلدون هم چنین کرد!). حال آن که درک نمی کنند یک چیزی داریم به نام روح قانون، چیز مهمتری داریم به نام عرف ووووووووو. یک وکیل خوب اینها را می شناسد اما کسی که ادایش را در می آورد نه تنها نمی شناسد بلکه ناآشنایی اش را متوهمانه باشکوه می داند . (مثل همان شلدون!)
4) یک مدل برعکسش هم هست که طرف فکر می کند چون خیلی زرنگ هست با یک روش هوشمندانه انچنانی (اغلب خلاف) یک شبه به همه چیز می رسد. اما گند می زند. خوشبختانه از این جنس افراد ما در جامعه فیزیک زیاد نداریم. اگر روحیه شان چنین بود رشته هایی مثل فیزیک و ریاضی و.... را از ابتدا انتخاب نمی کردند. ولی بین مهندس ها وپزشک ها ووکلا بیشتر پیدا می شوند. در بین فیزیک خوانده ها، متوهمانی از جنس دیگر زیاد داریم.
5) اونهایی که ادای نیوتن را در می آورند. درواقع بهتر است بگویم ادای داستان های نیوتن را. نیوتن واقعی آن گیج و ویجی که به ما گفته اند نبود! اتفاقا خیلی هم حواس جمع بود!
---------
امیدوارم از این حرف من این طور برداشت نشود که وضع مملکت خوب است و مسئولان خوب عمل کرده اند. من فقط گفتم اونهایی که به واقع قابلیت حل مسئله بالا دارند و بدشانسی خیلی خاص نمی آورند می توانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. اما عملکرد بد مسئولان کشور جای خود. چهار شاهد بر بدی مسئولان را در پست بعدی می آورم.
اشتراک و ارسال مطلب به:


